خرابه شام

ساخت وبلاگ

خرابه شام ، زندان اهل بيت سيدالشهدا عليه السلام


در روايت مرحوم صدوق (ره ) از آن خرابه ، تعبير به محبس (زندان و بازداشتگاه ) شده است ، زيرا آنها در آنجا محصور بودند و اجازه نداشتند به جاى ديگر بروند. وى مى نويسد:
همانا يزيد دستور داد كه اهل بيت امام حسين عليه السلام را همراه امام سجاد عليه السلام در محلى حبس كردند. آنها در آنجا نه از گرما در امان بودند و نه از سرما، تا آنكه بر اثر آن صورتهايشان پوست انداخت .
معروف اين است كه حضرت رقيه عليه السلام در همين خانه يا بازداشتگاه به شهادت رسيده است . در مورد مدت توقف اهل بيت عليه السلام در خرابه ، به اختلاف نقل شده ، به طورى كه نمى توان براى آن تعيين وقت كرد. هرگاه ورود اهل بيت عليه السلام به شام را طبق گفته مورخان ، آغاز ماه صفر بدانيم و شهادت حضرت رقيه عليه السلام را در پنجم آن ، نتيجه مى گيريم كه حضرت رقيه عليه السلام خود چهار روز در آن خرابه سر برده است . همچنين در مورد دشوارى وضع خرابه ، غير از آنچه گفته شد، مطالب ديگرى نيز نقل شده است . از جمله اينكه ، ديوار آن خرابه كج شده و در حال خراب شدن بود.

اشكى بر تربت رقيه


من رقيه دختر ناكام شاه كربلايم
بلبل شيرين زبان گلشن آل عبايم
ميوه باغ رسولم ، پاره قلب بتولم
دست پرورد حسينم ، نور چشم مصطفايم
كعبه صاحبدلانم ، قبله اهل نيازم
مستمندان را پناهم ، دردمندان را دوايم
من يتيمم ، من اسيرم ، كودكى شوريده حالم
طايرى بشكسته بالم ، رهروى آزاده پايم
زهره ايوان عصمت ، ميوه بستان رحمت
منبع فيض و عنايت ، مطلع نور خدايم
گلبنى از شاخسار قدس و تقوى و فضيلت
كوكبى از آسمان عفت و شرم و حيايم
شعله بر دامان خاك افكنده آه آتشينم
لرزه بر اركان عرش افتاده از شور و نوايم
گرچه در اين شام ويران گشته ام چون گنج پنهان
دستگير مردم افتاده پاى بينوايم
من گلابم بوى گل جوييد از من ز آنكه آيد
بوى دلجوى حسين از خاك پاك با صفايم
اى (رسا) از آستانش هر چه خواهى آرزو كن
عاجز از اوصاف اين گل مانده طبع نارسايم

گفتگوى زن غساله با زينب كبرى عليه السلام


در نقل ديگر آمده است : هنگامى كه زن غساله ، بدن حضرت رقيه عليه السلام را غسل مى داد، ناگاه دست از غسل كشيد و گفت : (سرپرست اين اسيران كيست ؟)
حضرت زينب عليه السلام فرمود: چه مى خواهى ؟
غساله گفت : اين دخترك به چه بيمارى مبتلا بوده كه بدنش كبود است ؟
حضرت زينب عليه السلام در پاسخ فرمود: (اى زن ، او بيمار نبود، اين كبوديها آثار تازيانه ها و ضربه هاى دشمنان است )

طبق بعضى روايات ، بعد از رحلت حضرت رقيه عليه السلام يزيد دستور داد چراغ و تخته غسل را ببرند، و او را با همان پيراهن كهنه اش كفن كنند.
زنان شام ازدحام كردند و در حاليكه سياه پوش شده بودند براى بدرقه اهل بيت عليه السلام از خانه ها بيرون آمدند. صداى ناله و گريه آنها از هر سو شنيده مى شد و با كمال شرمندگى با اهل بيت عليه السلام وداع نمودند، و با كاروان اهل بيت عليه السلام پيدا بود، مردم شام گريه مى كردند.
زينب كبرى عليه السلام از اين فرصت استفاده هاى بسيار كرد. از جمله اينكه هنگام وداع ، ناگاه سر از هودج بيرون آورد و خطاب به مردم شام فرمود:
(اى اهل شام ، از ما در اين خرابه امانتى مانده است ، جان شما و جان اين امانت . هرگاه كنار قبرش برويد (او در اين ديار غريب است ) آبى بر سر مزارش بپاشيد و چراغى در كنار قبرش روشن كنيد)

رفتيم و ماند نزد شما يادگار ما
جان شما و دخترك گلعذار ما
رفتيم و ماند خاطره اى سخت جانگداز
ز اين شهر پر بلا، به دل داغدار ما
ما با رقيه آمده اكنون كه مى رويم
ديگر رقيه اى نبود در كنار ما

نورالهدی...
ما را در سایت نورالهدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fariba9999a بازدید : 15 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 23:42